اگه بگی ندارم، بابا باهات قهر می کنه (دفعه اول)
دفعه دوم سعیده روی مخت راه میره که "اون بچه اونجاست، می خوام خوشحال بشه"
ولی تو خودتو باید نگه داری و به بابا نگی چون ایندفعه دیگه قهر نمی کنه، به خودت فحش میده!
ما هم که اینجا بیکاریم
هی می ریم توی صف بانک سپه!
قسمتی از کتاب "دلتنگی های من"
09.01.2012
هنگامی که بدنیا آمدم همواره می گفتند دوست بدار حالا همواره دوست میدارم میگویند؛...............فراموش کن .................
17/11/2011
اینجا زندگی معنی واقعی داره، اینجا انسانها زندگی می کنند.
خیلی کارها رو دوست داشتم انجام بدم، ولی حوصله ی هیچکدومشونو ندارم، حتی حوصله اینکه برای ساعتی از خونه برم بیرون و محیطم عوض بشه.
با و جود اینکه می دونم نباید تو خونه بمونم، چون ذهنم بیشتر فعال می شه واسه فکر کردن و باید بخودم فقط انرژی مثبت بدم و ذهنمو متمرکز کنم روی کارهایی که باید انجام بدم، ولی نمی دونم... یه چیزی مثل بختک افتاده روم و نمی گذاره تکون بخورم.
18.09.2011