یک بهمنی اصیل

یاری اندر کس نمی بینم یاران را چه شد دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

یک بهمنی اصیل

یاری اندر کس نمی بینم یاران را چه شد دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

آروم نیستم

 

امروز هم از اون روزهاییه که حسابی پرم. پرم از حرف، سکوت، ترس و هیجان.

کاشکی خورشید کوچولو اینجا بود و آرومم می کرد. ولی گویا خودش هم می دونه هوای دل حسابی ابریست.

نمی دونم، ولی دیگه حتی حس نوشتن هم ندارم. روزهای آخری حسابی سردم. ترس  از چیزهای جدید و تجربه نشده. شروع مرحله جدیدی از زندگی. با وجود اینکه تنها نیستم، مدام احساس تنهایی می کنم. دلم رو دارم جا می ذارم. اینقدر چیزها هست که بگم، ولی مثل همیشه دوست دارم که ساکت باشم. یه جورایی خسته شدم از حرف زدن درمورد چیزهایی که به کررات اتفاق میفتن.







12-aug-2011


پس می روم.

الآن برم یا صبرکنم و دست نگه دارم

اول خوب است. باید قدرش را بدانید. انشاءلله در بعضی امور دیگر نیز تسهیلاتی ایجاد خواهد نمود (قدرت مالی و کاری بدست خواهید آورد).

دو م می تواند خوب باشد و احتمالش نیز دارای قوت است، اما متأسفانه احتمال خلاف و سوءعاقبتش نیز ضعیف نیست. بنظر می رسد که این فعل را فقط در صورتیکه هیچ راه و چاره دیگری نداشته باشید می توانید انجام دهید.

مقایسه: گویا اولی مناسبتر می باشد